خوبی ها همواره نگران که آن را بفهمد؛
و زیبایی همواره تشنه لب است که به او عشق ورزد؛
و قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد؛
و غرور در جستجوی غروری است که آن را بشکند؛
و خدا عظیم بود و خوب و زیبا و پراقتدار و مغرور...
اما کسی نداشت؛
و خدا آفریدگار بود و چگونه می توانست نیافریند!
زمین را گسترد و آسمان ها را بر کشید...
کوهها برخواستند و رودها سرازیر شدند و دریاها آغوش گشودند و طوفان ها برخاست و صاعقه ها در گرفت و باران ها و بارانها و بارانها،گیاهان رو ییدند و درختان سر به هم دادند و مراتع سرسبز پدیدار گشت و جنگلهای خرم سر برداشتند، حشرات بال گشودند و پرندگان ناله برداشتند و ماهیانخرد سینه دریاها را پر کردند و قرن ها گذشت و می گذشت و درختان گونه گون ، گل های رنگارنگ و جانوران...
<< در آغاز هیچ نبود ، کلمه بود و آن کلمه خدا بود>>!
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود!
و با نبودن چگونه تونستن بود؟
و خدا بود و با او عدم بود.
و عدم گوش نداشت!
حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود نمی گوییم!
و حرفهایی هست برای نگفتن، حرفهایی که هرگز سربه ابتذال گفتن فرود نمی آورد...
حرف های خوب و بزرگ و ماورایی همین هایند!
و سرمایه هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد!
حرفهای بی قرار و طاقت فرسا؛
که همچون زبانه های بی تاب آتشند؛
کلماتش هر یک انفجاری را در دل به بند کشیده اند؛
اینان در جستجوی مخاطب خویشند؛
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند روح را از درون به آتش می کشند و هر لحظه حریق های دهشتناک و سوزنده ای دردرون می افروزند.
و خدا برای نگفتن حرف های بسیار داشت
درونش از آنها سرشار بود
و عدم چگونه می توانست مخاطب او باشد؟
و خدا بود و عدم،
جز خدا هیچ نبود...
در نبودن نتوانستن بود ، با بودن نتوان بودن...
و خدا تنها بود؛
هر کسی گمشده ای دارد و خدا گمشده ای داشت...
دکتر علی شریعتی
نظرات شما عزیزان:
یاس
ساعت14:47---25 شهريور 1391
باز در کلبه ی عشق عکس تو مرا ابری کرد.عکس تو خنده به لب داشت ولی اشک چشم مرا جاری کرد
پاسخ:
مرسی از شعر قشنگت